جدول جو
جدول جو

معنی نمک زدن - جستجوی لغت در جدول جو

نمک زدن(غُ غُ دَ)
نمک پاشیدن:
کوته ز شوربختی ما شد شب وصال
چندانکه زد نمک دل ما بر کباب صبح.
نعمت خان (از آنندراج).
این چه نمک بود به داغم زدی
بوی بهاری به دماغم زدی.
وحید (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از شتک زدن
تصویر شتک زدن
راه رفتن در میان آب و آب را با حرکت پا به اطراف پاشاندن
فرهنگ فارسی عمید
(غِ وْ تَ)
افشاندن آب کم بر چیزی. (یادداشت مؤلف). رطوبت دادن و مرطوب کردن چیزی را. آبی اندک بر چیزی افشاندن: نم زدن تنباکو را، نم زدن لباس را پیش از اتو کشیدن:
چو شد ز نم زدن ابرهای فاخته گون
درخت باغ چو طاووس جلوگی خرم.
سوزنی.
هرکه در عاشقی قدم نزده ست
بر دل از خون دیده نم نزده ست.
خاقانی.
، در تداول، چشمش نم نزد، مطلقاً گریه نکرد. هیچ اشک در چشمش نیامد. اصلاً متأثر نشد
لغت نامه دهخدا
(فَ / فِ کَ)
نمکین. دارای نمک. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
تصویری از خمک زدن
تصویر خمک زدن
تنبک زدن، دست زدن و اظهار شادمانی کردن
فرهنگ لغت هوشیار
انعقاد مایعی غلیظ بر شی: سر شب که شد پدرش که با کلاه تخم مرغی که دوغ آب گچ رویش شتک زده بود از بنایی بر گشت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تنبک زدن
تصویر تنبک زدن
نواختن تنبک که یکی از آلات موسیقی ضربی است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خنبک زدن
تصویر خنبک زدن
تنبک زدن، دست زدن و اظهار شادمانی کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خشک زدن
تصویر خشک زدن
خشکش زد. مات و مبهوت ماند (بسبب تعحب)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بشک زدن
تصویر بشک زدن
نازیدن کرشمه کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نم زدن
تصویر نم زدن
رطوبت اندک رسانیدن: پیش از اتو کردن لباس را باید نم زد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مک زدن
تصویر مک زدن
مکیدن
فرهنگ لغت هوشیار
سرخه زدن به ناخن مالیدن لاک. یا لاک زدن ناخن. لاک را روی ناخن مالیدن، اندودن ناخن به لاک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نوک زدن
تصویر نوک زدن
بيك
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از نوک زدن
تصویر نوک زدن
Peck, Tip
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از نوک زدن
تصویر نوک زدن
picorer, donner un conseil
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از نوک زدن
تصویر نوک زدن
ঠোকর মারা , পরামর্শ দেওয়া
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از نوک زدن
تصویر نوک زدن
bicar, dar um conselho
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از نوک زدن
تصویر نوک زدن
picotear, dar un consejo
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از نوک زدن
تصویر نوک زدن
dziobać, dawać radę
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از نوک زدن
تصویر نوک زدن
клевать , дать совет
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از نوک زدن
تصویر نوک زدن
клювати , давати пораду
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از نوک زدن
تصویر نوک زدن
pikken, advies geven
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از نوک زدن
تصویر نوک زدن
picken, einen Rat geben
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از نوک زدن
تصویر نوک زدن
beccare, dare un consiglio
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از نوک زدن
تصویر نوک زدن
mematuk, memberi saran
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از نوک زدن
تصویر نوک زدن
چونچ مارنا , مشورہ دینا
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از نوک زدن
تصویر نوک زدن
จิก , ให้คำแนะนำ
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از نوک زدن
تصویر نوک زدن
לנקר , לתת עצה
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از نوک زدن
تصویر نوک زدن
つつく , アドバイスをする
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از نوک زدن
تصویر نوک زدن
啄 , 提示
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از نوک زدن
تصویر نوک زدن
चोंच मारना , सलाह देना
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از نوک زدن
تصویر نوک زدن
쪼다 , 조언하다
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از نوک زدن
تصویر نوک زدن
gagalamak, tavsiye etmek
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از نوک زدن
تصویر نوک زدن
kuchunguza kwa mdomo, kutoa ushauri
دیکشنری فارسی به سواحیلی